سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ کس چیزى را در دل نهان نکرد ، جز که در سخنان بى اندیشه‏اش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار . [نهج البلاغه]

سلام ای هشتمین قاموس احساسات شب بو ها

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/14 2:46 عصر

امام رضا

 

 

 

ساعتی نیست که عازم ساحت مقدست شده‏ایم، تا حریم تو راه بسیار است و لحظه‏ هایی که برای شوق زیارتت لحظه شماری می‏کنند، همه‏ ی خیابان‏ ها، همه ‏ی راه‏ها، همه و همه رنگ و بوی تو را دارند.

مهربانا این را خود بهتر می‏دانم من نبوده‏ام که آمده ‏ام؛ تو آوردی مرا، من نبودم که خواستم تو خواستی مرا، تا طواف کنم حرمت را، من نخواستم که گریه کنم تو خواستی، من حاجتی نخواستم تو خود از دریای بیکرانت به من عطا فرمودی، آقا! اصلا در مقابل شما زبانم بند می‏آید وقتی کرامت رضوی و هیبت حیدری‏ ات را در گوشه گوشه ‏ی حرمت درک می‏ کنم، دوست دارم که هر چه خواستم هر چه که هست برای رضای تو باشد و رضای تو رضای خداست.

رضا! حتی نامت هم خشنود است.

صحن آزادی، اذن دخول از اینجا شور و حال دیگری دارد.

به صحن عتیق که می‏رسم بعد از سلام، زیارتِ پنجره فولادت دل را به وجد می‏آورد. پنجره فولاد، نه، پنجره‏ی رفعت بیکران امام،»جایی که در آن کار نبوی عیسی بن مریم را به وضوح می‏توانی ببینی!»

به هر صحنی که وارد می‏شوی دری دارد و هر در دریست از درهای بهشت؛ به مسجد گوهرشاد که می‏رسم، اگر توفیق دهی 2رکعت نماز عشق می‏ خوانم قربه الی الله، همه اینجا در دل خود دردی دارند و رازی و نیازی که درمانش تویی و همه جا دار شفاست و همه جا حریم معنا

مولای من ساحت تو عالم را تسخیر کرده. اینجا معراج‏الرضا در هر جایش که پا می‏ گذاری، سراسر آرامش است.

کسی قدم به حرم، بی ‏مدد نخواهد زد

بدون واسطه دم از احد نخواهد زد

برو گدای رضا شو که این امام رئوف

به سینه‏ ی احدی دست رد نخواهد زد 

                                                   رضا شاعری




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ